....... آغاز استقلال
این پیش بند تنها مشوق تو برای غذا خوردنه...........
مامانی این پیش بند و تو سیسمونی واست خریده بود ولی چون حالت لباسی داشت هیچ وقت اجازه نمی دادی اونو تنت کنیم.تا اینکه دو سه روز پیش خودت داوطلبانه اونو از کشوت آوردی و پوشیدی و بعدش شروع کردی به غذا خوردن .......
...
هرجا می ری اونو هم با خودت می بری.دیروز رفته بودیم خونه ی مامانی .سر ناهار پیش بندتو تنت کردی و اومدی سر سفره.گیر دادی که باید غذامو خودم بخورم اونم چی رو ؟ آش رو.......
وقتی ما مخالفت کردیم اولش قهر وداد وبیداد راه انداختی ........
شروع کردی آش رو با بشقاب خوردن و بعد از اون هم با چنگال (سبک جدید ).......
بعد نوبت به ماست رسید .... ماست همراه با پیاله ........بدون قاشق.....به سبک لیسیدن .....
در نهایت ..... این هم آخروعاقبت اینجوری غذا خوردن.............
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی