.........سرعین
اولین سفر دسته جمعی رو تجربه کردی............
چهارشنبه ی هفته ی پیش بابایی از اداره برای سرعین مهمانسرا گرفته بود .ما هم تصمیم گرفتیم یهسفر دسته جمعی داشته باشیم تا بیشتر خوش بگذره......
مامان جون _ باباجون _آنا _مریم _آنا _عمه شهلا _عمو جواد _غلامرضا _نسرین جون وعمو اصغر + مامان وبابا ودنی کوچولو رفتیم که خوش بگذرونیم.
اولین با بود که داشتی می رفتی استخر.مایو و کلاه وجلیگه ی نجاتتو ورداشتیم و رفتیم آبگرم......
چشمت روز بد نبینه ............
بیرون آبگرم تیوب می فروختن.همچین داد وبیداد راه انداختی که نگو...............
منه اودددددددددددددک .....................
اوددددددددک ایستیررررم...................
با وجوداینکه خودت جلیگه ی نجات داشتی از اون تیوب های اردک هم می خواستی.خلاصه بردمت مغازهتا خودت انتخاب کنی.با یه دستت اردک زرد و می کشیدی وبا دست دیگه ات اردک سفیدو.....
بالاخره راضی شدی اردک زرد و ورداری.خریدیم و رفتیم استخر...........
اولین بارت بود که اون همه آب و یه جا می دیدی ........
وقتی انداختمت تو آب از خوشحالی داشتی پر در میاوردی.اونقدر آب بازی کردی کهنگو......
ولی هر چقدر سوار اردکت کردم نذاشتی.دادو بیداد راه انداختی......
بعد از دو ساعت آب بازی راضی نمی شدی از آب بیرون بیای .به مامان جون می گفتی:
مامان جون گیننننننننننننننه........
گیداااااااخ حاماماااااااااااا...........
مامانی دوبار تونست تو رو ببره استخر چون اون یکی آبها خیلی داغ بودن و تو نمی تونستی تحملکنی.تو آخرین استخر هم کلی با عمه شهلا شنا کردی.اولش نمی تونستی رو آب دراز بکشی چونخیلی می ترسیدی.ولی بعد کلی تمرین بالاخره این کارم تونستی.......
آخرین روز هم خانم ها با هم رفتیم بازارو توی پاساژ یه مغازه ی سی دی فروشی بود که آهنگ هایشادی باز کرده بود طوری که تو نتونستی جلوی خودتو نگه داری.واسه همینم هر چی هنر داشتیرونمایی کردی خانم..........
همه جمع شده بودن داشتن رقصیدنت و تماشا می کردن...........
عمه شهلا و مامان جون هم واست جایزه خریدن و برگشتیم خونه......
خلاصه ی کلام تو این دو روز خیلی بهمون خوش گذشت ........
به سرعین هم میگفتی : سله عیییین