.........اولین روز مامان شدن
ساعت 5 صبح روز دوشنبه 25 ام اردیبهشت باید می رفتم بیمارستان بستری می شدم تا دکترت (دکتر سعید کاری ) بیاد و عمل کنه. صبح بابا ومامان جون ومن+تو اولین کسایی بودیم که وارد بیمارستان شدیم وبعد از تکمیل پرونده من بستری شدم (بیمارستان شهریار تبریز) .نمی دونی چه حس قشنگی بود..... شمارش معکوس شروع شده بود و پایان نه ماه انتظار ودنیای تو شکمی ..... ازم دوری اما دلت با منه...ازت دورم اما دلم روشنه.... تو چشمای تو عکس چشمامه و تو چشمای من عکس چشمای تو.... تو این لحظه هایی که دورم ازت ،همه خاطره هامونو خط به خط، دو...
نویسنده :
مامان رویا
16:07